با احترام :
ابتدا از سرکارخانم شیلاچابلی سپاسگزارم بابت خلق این اثرفوق العاده وسیع!
و از محضریکان یکان اساتیدعزیزوبزرگوار پوزش میطلبم بابت جسارت بزرگی که از طرف قلم کوچکتان
صورت می پذیرد!
وسیع ازآن جهت که : توانایی قلم خویش را با انتخاب واژگان بسیاربسیاروسیع که هرکدام در
راستاوپیرامون خویش,جزئی از حکایت قابل وصفی راتدائی می کنند را به معرض نمایش گذارده است.
حال آنکه: مضمون کلی و پیام این شعر,درکدامین مسیرگام بردارد!
سی یا سی.
سی یا سی اجتماعی.
اجتماعی.
فردی اجتماعی.
عاشقانه ی سی یا سی اجتماعی.
عرفانی.آیینی.مذهبی.
وووو
وبنا به گفته اساتید عزیز که در شعر از چندین واژه بیگانه استفاده شده است:جای بحث وتامل بیشماری دارد.
واینکه : شعربسیارپیچده شده است .
اما: به نظراین بنده حقیر,الزام نیست که درشعرسپید,تنها از واژگان پارسی و ساده استفاده بشود.-
که گاهن به یقین دیده میشود که دربرخی ازاشعار,کلاسیک=(ترانه)و(آزاد) از واژه های لاتین نیزبهره گرفته اند!.
واینکه شاعردست به نوشتاری زده است که : اکثریت به یقین واژه ها گنگ هستندنیز:
ازجهاتی مکتوب شده است که !
بی شک از نداشتن آزادی بیان نشات گرفته است.
وحال شعر:
عنوان شعر,اعتدال !
خب.بهتراست مخاطب درابتدای شعر,به عنوان شعر,دقت نظربیشتری داشته باشد.که:
اعتدال,یعنی چه؟! وچرا اعتدال!؟. و شناسنامه هرشعر:عنوان شعراست.که برازندگی و مسیرشعررا تایین می نماید.
اجازه دهید پرانتزی بازکنیم ( همیشه گفته ام: نویسنده ای که,قصدنوشتن اثری رادارد-بهتراست دقت داشته باشد که:
اثرش را: رده های سنی متفاوتی,وحتی اشخاصی که دارای سواد بالا,وحتی فردی نیز با داشتن تنها پنج کلاس سواد:
خواننده ی اثرش خواهد بود.حال:پس بهتراست که اثر:به گونه ای تحریریابد که:آن فرد که تنها پنج کلاس سوادداردنیز
ازین مهم سود ببرد.یعنی کامل و به طورصحیح پیام نویسنده را دریافت نماید.).
خب.گاهی نیز,پیش می آید که : دربالا به عرض رساندم:نویسنده قصداین مهم را دارد که توانایی و تجربه خویش را
به معرض نمایش مخاطب بگذارد.(حال آنکه مخاطب ش,یک نفرباشد! ویا عموم!!.
واین اثر,بنابگفته ی پیشینم: تنها از جهت نداشتن آزادی بیان تحریریافته است.(تاکید).
واما معانی اعتدال = :
ویا اشاره به تندیس آزادی که مشعل در دست دارد ولی در این جا بی مشعل نام برده شده است!
که درجمله بعدی با کنایه می گوید:
به میقات میرود!
ومعانی میقات = :
وقت.
هنگام کار.
لحظه.
وقت محدود.
جای کار.
برسبیل استعاره به معنی مکان استعمال شده.
وعده.
موضع احرام بستن به حج وعمره.
میقات اهل مدینه.
محل احرام بستن حاجیان.
و معانی دیگر را در وب سایت دهخدامیتوانید مطاله نمایید.
اگر فرصت داشته باشم.(شب).جمع بندی نیز خواهم نمود.
امید که این توضیحات,چون چراغ روشنی باشد برای مخاطبان این سروده عزیز.
موفق باشید.
حس همیشه خواستنت؛
سرابی ست مشتعل از خیالی مشوش
که با اشتیاق ،کویر را هم از تپش میترال
مشعر می سازد!
مسحور کدام میثاقی که میترا هم
بی مشعل ، به میقات می رود؟!...
نوشته شیلا چابلی ۹۲/۳/۲۲
این جلگه که
سال هاست با آبرفت بیگانه
سحابش سراسیمه و بی سایه
سروهایش سرافکنده
جویبارانش نوازش را
از سنگریزه های سرشکسته
از سر ؛ باز می کنند،
به کدام سرایش سرمست و
از سرزنش سمی کدام سگالش
سیراب است که
به این سان سراسر سر بر می آورد؟!
***
گلی که از ساقه می گریزد
تا دامان بردباری خویش بر باد بیاویزد
از جاده های بغرنج افکار بگذرد
تا بر بستر دل ها دست یابد ،
بداند ، بهایش به بخشش پرچم و
بوی گلبرگش نیست!
*
پ. ن.
کدام زمزمه ی زلال زاویه ی دستانم را
باز می گشاید تا
باز کند راز سوزش دلم ؟!
نوشته شیلا چابلی بهار ۹۲
شیلا به خدا ذوق تو انکار ندارد
افسوس که گوشی در و دیوار ندارد
پیراهن این شعر درفشیست که می گفت
این شاه قلم می زند و مار ندارد
بی دغدغه دلدار نشسته ست و گمانم
از کوچ دو صد چلچله آمار ندارد
انگار که این کوچه همه مست صلاحند
این شهر گمانم دل هشیار ندارد
این مصر خرابست و زلیخا صفتی نیست
بی یوسف دل قاهره بازار ندارد
مسعود به غزنه شد و فرخو به ارس رفت
دریایی چشمم به خدا عار ندارد
رفتست بهاران ز سرشت و تن باغ ،
اندیشه مریض است و پرستار ندارد
مژده به کناری شد و اقرار نکردند
انگار که زبانی سر اقرار ندارد
آفت زده این باغ و به بیطاری مزمن
کس فکر شفای دل بیمار ندارد
فرهین اثری بود که تفسیر نکردند
رفتست و بر اینند که آثار ندارد
فرهین غزلی بود که یکبار نخواندند
بحریست که جز گوهر شه وار ندارد
افتاده ستون از ادب خیمه ی جانم
جان داده ام و هیچ کس اخبار ندارد
فرهین گل باغیست که از باغ اثر نیست
جرمش فقط این بود که او خار ندارد
نوشته جناب استاد حسین علی دلجویی
در خلوت که
خاطرات را سلاخی می کنم،
تشیع می شود باز دلم بر
شانه های شتابانت
سوی شمشادهای شکسته
شاید تیشه ای دیگر
مشعلی باشد بر
خواب بیشه ای دیگر،
شبهه ای نیست
شیرین بر سوگ دل
خواهم نشست... نوشته شیلا چابلی