ای وطن،گریه کن
برزخم های مزمنی که سال هاست
ایجاد شده
در لجنزارهای گود پهنه ات
ای وطن تحمل کن
سنگینی بغض دیرینه را
وقتی به یاد می آوری رشادت ها و ایثار گری های خفته را
ای وطن مدهوش نباش
از محرومیت ها ومظلومیت ها
وقتی افتاده است
چادر خفت بر کلام آزادگانی
که گم گشته است فریادشان
در اندیشه ی رسوایشان
می نویسند تاریخ معاصرت را
از حصاری که نرده هایش مرزها
وسقفش کهکشانی ست
که حال به رنگ سیاهی ست
ای وطن مبهوت نباش
از محو دلخوشی هایت
در غرش انفجار هسته های خود کامه گی ها
که غرور مترود خواهد ماند
در سیاهچاله ها...
ای وطن منشین
در سوگ مستی اذهان باغ هایت
که خط اشک است
جام وصیت اجدادت
***********
شیلا چابلی۹۱ تیر
سلام وعرض ادب
باز هم مزاحم شدم وخواندن اشعر زیبای وبلاگتان
اون شعر هم که فرمودید انجام دادم
شادوموفق باشید
ببخشید که این بلاگ اسکای گل ندارد تقدیمتان کنم
البته آنقدردرشعر نوگل خشکیده تقدیممان شده که خسته شدیم ازگل
سلام استادگرامی
از زحمات شما بسیار متشکرم
یک سبد گل تقدیم شما
البته گل نیازی به گل ندارد
شما نور چشم سایت هستید
لطفتون رو فراموش نمی کنم
واز خدا می خواهم همواره سلامت وبی غم باشید
در سایت دوستانی یافتم که هزاران بار با ارزش تر از گل هستند وگوهری چون شما
ممنونم