قلمدان نگاه

بداهه های بامداد

قلمدان نگاه

بداهه های بامداد

ای وطن...

ای وطن،گریه کن

برزخم های مزمنی که سال هاست

ایجاد شده

در لجنزارهای گود پهنه ات

 

ای وطن تحمل کن

سنگینی بغض دیرینه را

وقتی به یاد می آوری رشادت ها و ایثار گری های خفته را

 

ای وطن مدهوش نباش

از محرومیت ها ومظلومیت ها

وقتی افتاده است

چادر خفت بر کلام آزادگانی

که گم گشته است فریادشان

در اندیشه ی رسوایشان

 

می نویسند تاریخ معاصرت را

از حصاری که نرده هایش مرزها

وسقفش کهکشانی ست

که حال به رنگ سیاهی ست

 

ای وطن مبهوت نباش

از محو دلخوشی هایت

در غرش انفجار هسته های خود کامه گی ها

که غرور مترود خواهد ماند

در سیاهچاله ها...

 

ای وطن منشین

در سوگ مستی اذهان باغ هایت

که خط اشک است

جام وصیت اجدادت

***********

شیلا چابلی۹۱ تیر

 

نظرات 1 + ارسال نظر
s@rv پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 17:12 http://sarvenaz.blogsky.com

سلام وعرض ادب
باز هم مزاحم شدم وخواندن اشعر زیبای وبلاگتان
اون شعر هم که فرمودید انجام دادم
شادوموفق باشید
ببخشید که این بلاگ اسکای گل ندارد تقدیمتان کنم
البته آنقدردرشعر نوگل خشکیده تقدیممان شده که خسته شدیم ازگل

سلام استادگرامی
از زحمات شما بسیار متشکرم
یک سبد گل تقدیم شما
البته گل نیازی به گل ندارد
شما نور چشم سایت هستید
لطفتون رو فراموش نمی کنم
واز خدا می خواهم همواره سلامت وبی غم باشید
در سایت دوستانی یافتم که هزاران بار با ارزش تر از گل هستند وگوهری چون شما
ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد