قلمدان نگاه

بداهه های بامداد

قلمدان نگاه

بداهه های بامداد

به دختــــــــرم

گل ارغوانی من

شکفته خواهد شد روزی

کاسبرگ تنت

زمانی

که از فراز ونشیب احساست

می گذرم

می شمرم آرزوهایت

می بینم

سیمرغی بر فراز تراس امیدت

 

دور خواهی شد از سراب هراس

زمانی که رها می شوی

در آغوشی بی تشویش

که چنبرش دستی ست شانه گر

بر تارهای یلدای بی سحر موهایت

و نوازشش لالایی ست

بر گهواره ی سکوتت

 

در برهه ای از زمان

اگر در اتاق نگاهت

سر گیرد بارانی بی امان

می گشایی چتر پلکهایت را

وپارو می زنی قایق احساست را

سوی منظومه ای در نگاهم 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد